سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،
سر ها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کردپاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید،نتواند،
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون،
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است،پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟!
مسیحای جوانمرد من!ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سرد است.....آی......
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من،میهمان هر شبت،لولی وش مغموم
منم من،سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم،دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور
نه از رومم،نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم
بیا بگشای در،بگشای،دلتنگم
حریفا!میزبانا!میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست،مرگی نیست
صدایی گر شنیدی،صحبت سرما و دندان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان،دستها پنهان
نفس ها ابر،دلها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده،سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر وماه
زمستان است.......