سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکیم، کسی است که بدی را با خوبی پاداش دهد . [امام علی علیه السلام]
از روی پلک شب
|| مدیریت || شناسنامه || پست الکترونیــک ||  RSS  ||  Atom  ||
واحه ای در لحظه

حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

به سراغ من اگر می آیید

پشت هیچستانم

پشت هیچستان جایی است

پشت هیچستان رگ های هوا،پر قاصدهایی است

که خبر می آرند،از گل واشده دور ترین بوته خاک

روی شن ها هم،نقش سم اسب سواران ظریفی است که صبح

به سر تپه معراج شقایق رفتند

پشت هیچستان،چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

ودر این تنهایی،سایه نارونی تا ابدیت جاری است

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیایید،مبادا که ترک بردارد

چینی نازک تنهایی من

 بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    آخرین جرعه جام

    حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

    Click to view full size image

    همه می پرسند

    چیست در همهه دلکش برگ          چیست در بازی آن ابر سپید

    روی این آبی آرام بلند

    که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال

    چیست در خلوت خاموش کبوتر ها          چیست در کوشش بی حاصل موج          چیست در خنده جام

    که تو چندین ساعت مات و مبهوت

    به آن می نگری نه به ابر نه به باد نه به برگ          نه به این آبی آرام بلند          نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام          نه به این خلوت خاموش کبوتر ها

    من به این جمله نمی اندیشم

    من مناجات درختان را هنگام سحر

    رقص عطر گل یخ را با باد

    نفس پاک شقایق را در دامن کوه

    صحبت چلچله ها را با صبح

    بغض پاینده مستی را در گندم زار

    گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

    همه را می شنوم      می بینم

    من به این جمله نمی اندیشم          به تو می اندیشم          ای سرا پا همه خوبی و وفا            تک و تنها به تو می اندیشم

    همه وقت       همه جا             من به هر حال که باشم به تو می اندیشم              تو بدان این را تنها تو بدان          تو بیا،تو بمان با من تنها تو بمان

    جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب

    من فدای تو            به جای همه گل ها تو بخند

    تو بگیر     تو ببند      تو بخواه

    پاسخ چلچله ها را تو بگو              قصه ابر و هوا را تو بخوان

    تو بمان با من تنها تو بمان 

    در دل ساغر هستی تو بجوش

    من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست

    آخرین جرعه این                    جام تهی را              تو بنوش......!     

     

    Click to view full size image



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    و پیامی در راه......

    حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

    روزی

    خواهم آمد و پیامی خواهم آورد

    در رگ ها ،نور خواهم ریخت

    وصدا خواهم در داد:ای سبدهاتان پر خواب!سیب

                             آوردم،سیب سرخ خورشید

    خواهم آمد،گل یاسی به گدا خواهم داد

    زن زیبای جذامی را،گوشواری دیگر خواهم بخشید

    کور را خواهم گفت:چه تماشا دارد باغ!

    دوره گردی خواهم شد،کوچه ها را خواهم گشت،جار

                                خواهم زد:آی شبنم،شبنم،شبنم

    رهگذر خواهد گفت:راستی را شب تاریکی است،

                                 کهکشانی خواهم دادش

    روی پل دخترکی بی پاست،دب اکبر را بر گردن او

                                                  خواهم آویخت

    هر چه دشنام،از لبها خواهم بر چید

    هر چه دیوار،از جا خواهم بر کند

    رهزنان را خواهم گفت:کاروانی آمد بارش لبخند!

    ابر را،پاره خواهم کرد

    من گره خواهم زد،چشمان را با خورشید،دل ها را با

                             عشق،سایه ها را با آب،شاخه ها را با باد

    وبهم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه ی زنجره ها

    بادبادک ها،به هوا خواهم برد

    گلدان ها،آب خواهم داد

    خواهم آمد سر هر دیواری،میخکی خواهم کاشت

    پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند

     

    آشتی خواهم داد

    آشنا خواهم کرد

    راه خواهم رفت

    نور خواهم خورد

    دوست خواهم داشت

    بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

    بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

    بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    باز هم زمستان......

    حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

    سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت،

                                                    سر ها در گریبان است

    کسی سر بر نیارد کردپاسخ گفتن و دیدار یاران را

    نگه جز  پیش پا را دید،نتواند،

    که ره تاریک و لغزان است

    وگر دست محبت سوی کس یازی،

    به اکراه آورد دست از بغل بیرون،

    که سرما سخت سوزان است

    نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

    چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

    نفس کاین است،پس دیگر چه داری چشم

    ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟!

    مسیحای جوانمرد من!ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

    هوا بس ناجوانمردانه سرد است.....آی......

    دمت گرم و سرت خوش باد!

    سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!

    منم من،میهمان هر شبت،لولی وش مغموم

    منم من،سنگ تیپاخورده ی رنجور

    منم،دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور

    نه از رومم،نه از زنگم،همان بی رنگ بی رنگم

    بیا بگشای در،بگشای،دلتنگم

    حریفا!میزبانا!میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

    تگرگی نیست،مرگی نیست

    صدایی گر شنیدی،صحبت سرما و دندان است

     

    سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

    هوا دلگیر،درها بسته،سرها در گریبان،دستها پنهان

    نفس ها ابر،دلها خسته و غمگین

    درختان اسکلت های بلور آجین

    زمین دلمرده،سقف آسمان کوتاه

    غبار آلوده مهر وماه

                                               زمستان است.......

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    باغ من

    حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

    آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

    ابربا آن پوستین سرد نمناکش

    باغ بی برگی

    روز و شب تنهاست

    با سکوت پاک غمناکش

    ساز او باران سرودش باد

    جامه اش شولای عریانی ست

    ور جز اینش جامه ای باید

    بافته بس شعله ی زر تار پودش باد

    گو بروید یا نروید هرچه در هر جا که خواهد یا نمی خواهد

    باغبان و رهگذاری نیست

    باغ نومیدان

    چشم در راه بهاری نیست

    گر ز چشمش پرتوگرمی نمی تابد

    ور به رویش برگ لبخندی نمی روید

    باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟

    داستان ازمیوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید

     

    باغ بی برگی

    خنده اش خونی ست اشک آمیز

    جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن

    پادشاه فصل ها    پاییز



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    قاصدک

    حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

    قاصدک!هان چه خبر آوردی؟

    از کجا وز که خبر آوردی؟

    خوش خبر باشی اما اما

    گرد بام و در من

    بی ثمر می گردی

    انتظار خبری نیست مرا

    نه زیاری نه ز دیار و دیاری ـ باری

    برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

    برو آنجا که تو را منتظرند

    قاصدک!

    در دل من همه کورند و کرند

    دست بردار از این در وطن خویش غریب

    قاصد تجربه های همه تلخ

    با دلم می گوید

    که دروغی تو دروغ

    که فریبی تو فریب

    قاصدک!هان...... آخر..... ای وای!

    راستی آیارفتی با باد

    با توام  آی!کجا رفتی؟ای....!

    راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

    مانده خاکستر گرمی جایی؟

    در اجاقی ـطمع شعله نمی بندم ـخردک شرری هست هنوز ؟

    قاصدک!ابرهای همه عالم شب و روز

    در دلم می گریند



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    شگفتا!!!

    حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

    وقتی که بود نمی دیدم،وقتی که می خواند نمی شنیدم،وقتی دیدم که نبود،وقتی شنیدم که نخواند،چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سردو زلال در برابرت می جوشد و می نالد،تشنه آتش باشی و نه آب،و چشمه که خشکید،چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد وبه هوا رفت و آتش کویر را تافت و در خود گداخت و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید،تو تشنه آب گردی ونه تشنه آتش و بعد،عمری گداختن از غم کسی که تا بود،از غم نبودن تو می گداخت!

    اکنون تو با مرگ رفته ای و من،اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر می شوم و ........  

    این زندگی من است

    بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar20.sub.ir

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    تحیلی بر عشق از دیدگاه علم شیمی

    حسینی ::پنج شنبه 88/6/12 ساعت 12:50 عصر

     

    عشق


    عشق نیز مانند تمام چیزهای دیگر این جهان بدون دست کم مقداری شیمی و فیزیک نمیتواند وجود داشته باشد. همانطور که یک بار دانشمندی با بد گمانی گفته بود، پیکان های کیوپید، خدای عشق، چنانچه ابتدا به ماده شیمیایی با نام غیررومانتیک و نه چندان خیال انگیز فنیل اتیل آمین آغشته نمی شد، هرگز موثر واقع نمی شد. بدون اکسی توسین نیز واکنش های بدن انسان هرگز به خلق تراژدی هایی همچون رمئو وژولیت نمی انجامید.


     


     نور اپی نفرین ( عامل تمرکز روی معشوق )


    نور اپی نفرین ( عامل تمرکز روی معشوق )


    ممکن است کسانی به این مولکول عشق معتاد شوند. آنها به مقادیر زیاد مواد آمفتامین مانند دوپامین، نور اپی نفرین ( norepinephrine ) و فنیل اتیل آمین نیاز دارند. از آنجا که بدن نسبت به این مواد شیمایی مقاومت پیدا می کند، برای رسیدن به همان درجه از حال، مقدار مصرف این افراد رفته رفته افزایش پیدا می کند. از این رو برای برآوردن نیاز خود ناگزیر ند روابطشان را مداوم تجدید کنند. از انجام بعضی فعالیت های پرتنش نظیر سقوط آزاد از هواپیما پیش از بازکردن چتر نجات یا با خوردن شکلات نیز می توان مقداری PEA دریافت کرد. شاید به همین دلیل باشد که شکلات هدیه مناسبی برای روز والنتایان ( روز عشاق ) به شمار می آید. یکی از موادی که همراه PEA آزاد میشود ماده شیمیایی عصبی دوپامین ( dopamine ) است. پژوهشی که چندی پیش در دانشگاه ایموری انجام شد نشان می دهد که ول های ماده ( نوعی جونده کوچک ) در پاسخ به ازاد شدن دوپامین در مغزشان جفت خویش را انتخاب می کنند. وقتی در حضور یک ول نر به آنها دوپامین تزریق می شود، بعدا در میان جمعی از نرها فقط اورا انتخاب خواهد کرد.


     دوپامین ( آتش افروز عشق و عامل شیفتگی )


     دوپامین ( آتش افروز عشق و عامل شیفتگی )


    جدیدترین کشف، آرایش مولکول ها دراین ترکیب شیمیایی است و این تمام جهان را هیجان زده کرده زیرا اکنون همچون جادوگران زمان قدیم، ما هم میتوانیم معجون عشق بسازیم. به عبارت دیگر انسان اکنون در ابتدای راه جداسازی این ترکیب شیمیایی و ساخت داروهایی است که میتواند موجب این واکنش ها درما شوند. یعنی دارو را مصرف میکنید و بعد عاشق اولین کسی می شوید که می بینید. تصور کنید جهان با چه افتضاحی روبه رو خواهد شد. اما داشمندان می گویند در حال حاضر از این کشف میتوان در تنظیم بعضی واکنش های شیمیایی دیگر یا درمان بیماری ها یا پژوهش های سودمند تر دیگر استفاده کرد. با این همه چه چیزی سودمندتر از آنکه بتوانید با خوردن یک دارو کسی که دوستش دارید را عاشق خود کنید ؟ اما در حال حاضر پژوهش هایی که روی مولکول فنیل اتیل آمین صورت می گیرد، می تواند در ازمون مواد شیمیی وابسته به بیماری های ذهنی از جمله بیماری پارکینسون فوق العالده موثر باشد.


     


     عشق


    آنچه در باره عشق می دانیم هنوز عمدتا خارج از کنترل ماست. برای مثال شیفتگی ظاهرا نخستین مرحله عاشق شدن است، کششی اجتناب ناپذیر به سوی معشوق. این جذبه موجب ترشح انفجاری مواد شیمیایی عصبی بسیار شبیه به آدرنالین می شود. با کمک فنیل اتیل آمین ( که سرعت جران تبادل اطلاعات میان سلولها را افزایش می دهد )، دوپامین ( که ما را برافروخته می سازد و باعث میشود در نتیجه گرمای محبت احساس خوبی داشته باشیم ) و نور اپی نفرین ( که موجب تولید ادرنالین می شود )، کاری می کند که جهان به کام ما باشد، چشم هایمان آکنده از برق عشق شود و قلبمان تندتر بتپد. پس از آن تمام هستی ما وابسته به دیدار یار است، همان که در حضورش تمام این واکنش ها در بدن ما به راه می افتد و هرچه اعتیاد ما به این مواد شیمیایی قوی تر می شود، کشش ما بسوی او نیز شدیدتر می شود. در این مرحله مرتکب اشتباهات احمقانه بسیار می شویم. داستان های عشقی پر از این اشتباهات است. در واقع آنچه شیفتگی می نامیم تمام آن کارهایی است که این سه ماده شیمیایی با ما می کنند. احساس می کنیم سرشار از انرژی هستیم، روی ابرها سیر می کنیم و میتوانیم بدون خستگی ساعت ها حرف بزنیم.


    به گفته فیشر (H.Fisher )، انسان شناس دانشگاه راتجرز و معروف ترین پژوهشگر عشق زمان ما، دوپامین و نوراپی نفرین ( که ساختاری بسیار مشابه آدرنالین دارد ) روی هم رفته موجب شادی، انرژی زیاد، بی خوابی، اشتیاق، بی اشتهایی و تمرکز می شوند. او می گوید « وقتی شرایط خاص فراهم شود، بدن انسان معجونی از شور عشق تولید می کند و … مردان آسان تر از زنان این کار را می کنند و این به خاطر طبیعت دیداری تر آنها است. »


    مقادیر زیاد دوپامین به ترشح نور اپی نفرین بیشتر می انجامد که تمرکز، حافظه کوتاه مدت، بیش فعالی، بیخوابی و رفتار جهت دار را تقویت می کند. به عبارت دیگر دو طرف در این مرحله از عشق، به شدت روی رابطه خویش تمرکز دارند و به اغلب چیزهای دیگر توجهی نمی کنند. تبیین محتمل دیگر برای این تمرکز شدید و نگاه دلخواه که در مرحله جذبه دیده می شود، توسط پژوهشگران یونیورستی کالج لندن ارائه شده است. آنها کشف کرده اند که افراد عاشق، سرتونین ( cerotonin ) کمتری دارند و دیگر اینکه مدارهای عصبی مرتبط با ارزیابی دیگران در آنها سرکوب شده است. این مقدار اندک سرتونین همان چیزی است که در افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی دیده می شود و این احتمالا تبیین می کند که چرا عاشق در باره معشوق خویش این همه وسواس فکری دارد.


     سرتونین ( در افراد عاشق کم می شود تا ایراد های معشوق را نبینید ! )


    سرتونین ( در افراد عاشق کم می شود تا ایراد های معشوق را نبینید ! )


    دوپامین به نوبه خود تولید اکسی توسین ( oxytocin ) را تحریک میکند که گاهی « ماده شیمیایی آغوش » نامیده می شود. اکسی توسین بیش از همه به نقشی که در ایجاد انقباض حین زایمان و کمک به شیردهی نوزاد دارد شناخته می شود. دانشمندان اکنون بر این باورند که هر دوجنس هنگام آغوش و نوازش این هورمون پرورشی را ترشح می کنند و میزان آن در زمان ارگاسم ( اوج لذت جنسی ) به اوج می رسد. اکسی توسین نیاز به در آغوش گرفتن را در عشاق بوجود می آورد و سبب می شود که تماس نزدیک با جفت افزایش یابد. به گفته پژوهشگران دانشگاه کالیفرونیا در سان فرانسیسکو، هورمون اکسی توسین « در ارتباط با توانیی حفظ روابط سالم بین اشخاص و مرز بندی های روان شناختی سالم با افراد دیگر است. » وقتی در هنگام ارگاسم ترشح می شود، به تدریج یک پیوند عاطفی ایجاد می کند. هرچه رابطه جنسی بیشتر شود، این پیوند هم قوی تر می شود.


     


    اکسی توسین ( هورمون آغوش برای تحکیم پیوند )


    اکسی توسین ( هورمون آغوش برای تحکیم پیوند )


    به این ترتیب دو طرف به هم عادت می کنند. به همین دلیل است که جدا شدن این قدر کار دشواری است. حتی وقتی واقعا دیگر علاقه ای به طرف مقابل ندارید و میدانید که باید اورا ترک کنید، اغلب احساس می کنید که « نمیتوانید ». چرا؟ زیرا به او اعتیاد شیمیایی پیدا کرده اید. ترک اکسی توسین وقتی که شما را به فرد نامناسبی قلاب کرده باشد، میتواند حتی از ترک هروئین هم دشوارتر باشد. در واقع مسکن اکسی کانتین ( oxycontin ) که ساختاری مشابه اکسی توسین دارد، یکی از اعتیاد آور ترین داروها به شمار می آید.


    در دنیای پیام های شیمیایی، انسان به لحاظ علمی یک گونه تک همسر( monogamus ) به شمار نمی آید؛ ما در میان آن 3 درصد از گونه هایی که تک همسراند جایی نداریم. گونه هایی که تا آخر با همسرشان می مانند معمولا دارای مقدار زیادی از یک ماده شیمیایی دیگر به نام وازوپرسین ( vasopressin ) هستند که در اصطلاح هورمون تک همسری نامیده می شود. در آزمایش هایی که در آنها این هورمون به مردان تزریق شده تمام شواهد مورد نیاز به دست آمده است. جدا کردن مردان پیش از آمیزش نشان داد که پیش از آمیزش نسبت به تمام زنان بی تفاوت بودند. در حالی که 24 ساعت پس از آن ورق بر می گردد و حسادت های شوهرانه نیز آغاز می شود.


     وازوپروسین ( هورمون تک همسری برای تعهد در عشق )


    وازوپروسین ( هورمون تک همسری برای تعهد در عشق )


    به این ترتیب وازوپروسین که درواقع یک هورمون ضد ادارای است، با تشکیل رابطه تک همسری بلند مدت در ارتباط است. دکتر فیشر معتقد است که اکسی توسین و وازوپروسین با مسیرهای دوپامین و نور اپی نفرین در مغز تداخل می کنند. شاید به همین دلیل باشد که با افزایش دلبستگی عشق شور انگیز کمرنگ می شود.


    دانشمندان می گویند که پس از دوره معینی که بین یک سال و نیم تا چهار سال طول می کشد، بدن فرد به محرک های عشقی عادت می کند. پس از ایجا مقاومت در برابر مواد انگیزاننده ای همچون PEA، عشق شورانگیز به سردی می گراید و تبدیل به چیزی می شود که هلن فیشر در کتاب « آناتومی عشق » دلبستگی می نامد. در این مرحله مغز شما شروع به تولید اندورفین ( Endorphin ) می کند. این افیون مغز بیشتر شبیه مورفین هستند تا آمفتامین و بیشتر مخدر هستند تا محرک. فیشر می گوید: « برخلاف PEA، اندورفین ها ذهن را ساکت می کنند و به تدریج می کشند.» از این رو آنچه گاهی « اضطراب جدایی » نامیده می شود در عمل ممکن است نوعی کنار گذاشتن مخدر باشد. 


     


    طلاق


     


    نرخ طلاق در سالهای چهارم ازدواج به اوج خود می رسد. در این زمان شالوده هایی شیمیایی عشق شورانگیز فرو می ریزد. شاید نام فیلم کلاسیک مریلین مونرو، « خارش هفت ساله » را باید « خارش چهارساله » می گذاشتند. ناگهان ایرداهای همسرتان را می بینید. تعجب میکنید که چرا عوض شده است. در واقع همسر شما احتمالا به هیچ وجه تغییر نکرده است؛ موضوع فقط این است که اکنون می توانید اورا بی پرده ببینید نه از پشت شیشه رنگی هورمون ها. در این مرحله رابطه یا آنقدر قوی است که ادامه یابد یا به همین جا ختم می شود. برای مثال اندورفین ها هنوز می توانند به فرد احساس خوشبختی و امنیت بدهند. علاوه بر این اکسی توسین نیز هنوز در هنگام رابطه جنسی آزاد می شود و احساس رضایت و تعلق ایجاد میکند. وازوپروسین نیز به کمکتان می آید و همچنان در ایجاد وابستگی نقش بازی می کند. غم ناشی از مرگ همسر نیز کار اندورفین هاست که در شخص اشتیاق با هم بودن به وجود می آورند.


    در پایان باید گفت که حتی دانشمندان سرسخت نیز می پذیرند که شیمی همه چیز نیست. فرهنگ، شرایط، شخصیت و دها متغییر دیگر کمک می کنند تصمیم بگیریم به چه کسی توجه کنیم و در چه زمانی بی تفاوت بمانیم. پس تلاش نکنید که احساس عاشقانه را در زیر زمین آزمایشگاه شیمی خلق کنید، بلکه تمام تلاشتان را بکنید تا از فرصتی که زندگی به شما می دهد به بهترین شکل استفاده کنید.

    ترجمه: کاوه فیض اللهی

    منبع : بخش سلامت مجله نیویورک تایمز و هفته نامه شهروند امروز ( شماره 71 یک شنبه 12 اسفند 1386 )

     


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    حسینی ::چهارشنبه 88/6/11 ساعت 5:23 صبح

    فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

    گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

    دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

    خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

    ای که در کوچه معشوقه ما میگذری

    بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

    یا رب آن نوگل زیبا که سپردی به منش

    هر کجا هست خدایا به سلامت دارش



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

    استاد فتحعلی واشقانی

    حسینی ::چهارشنبه 88/6/11 ساعت 4:0 صبح

     

     

    Image and video hosting by TinyPic  استاد فتحعلی واشقانی فرزند قلی در سال 1309 در قریه واشقان از توابع فراهان اراک چشم به جهان گشود. آن زمان نیز خطه فراهان و تفرش وآشتیان همانند ایام گذشته کانون علم و ادب و خاستگاه مردان نامی فرهنگ وهنر ایران بوده است و در چنین محیطی فتحعلی واشقانی نخست به فراگیری قرآن کریم و تحصیلات معموله و تمرین خوشنویسی پرداخت. اولین استاد وی شادروان میرزا ذبیح ا.. واشقانی بود که نخستین سرمشق را بر لوح چوبین با عبارت : اول کارها بنام خداوند بر او تعلیم کرد. وی در سال 1307 در کلاسهای آزاد خوشنویسی نزد استاد سید حسن میرخانی به فراگیری خط نستعلیق مشغول گردید . یکی از بزرگترین نعماتی که خداوند در طول تاریخ تحول خط نستعلیق به مردم هنرمندان و فرهنگ پرور این سرزمین ارزانی داشته است همانا مقارند دو اختر تابناک در آسمان هنر ایران استادان سید حسن و سید حسین میرخانی بوده است. از اقبال بلندی واشقانی جوان نیز این توفیق را داشت که از تعالیم این دو استاد بهره مند گردد و از برکت وجود هر دو توشه برگیرد. تعالیم این دو استاد نه تنها درس خط مشق بلکه حکمت و عرفان صداقت و تقوا و بلند نظری بود و هر آنچه که اگر کسی در هنر آموختن مورد عنایت قرار ندهد هنر به معنای واقعی را نخواهد دریافت.
    او در سال 1346 بعنوان مربی و معلم خط نستعلیق در کلاسهای انجمن خوشنویسان ایران به تعلیم هنر جویان پرداخت و این همکاری تاکنون بی وقفه ادامه داشت است و هم اکنون در این مدرسه بزرگ هنر مشغول تعلیم پویندگان راه این هنر اصیل می باشد و در این مدت هنرجویان بسیاری نزد وی تعلیم دیده و مدارج عالیه را طی نموده و برخی به تعلیم شاگردانی همت گماشته اند .
    مشارالیه در سال 1358 رسما" از سوی انجمن خوشنویسان ایران به مقام استاد نستعلیق نایل آمد و در عین حال خود را شاگرد انجمن می داند و در ضمن تعلیم هنر جویان تمرین بی وقفه این هنر را وجهه همت خود قرار داده است از این جهت که او کمال خط را طالب است و کمال و حسن را در دایره اراک اسنان نهایتی نمی شناسد. استاد فتحعلی و اشقانی از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان استان مرکزی است که از بدو تاسیس تا کنون زحمات فراوانی را در حفظ و تعالی آن ترتیب هنر جویان متحمل شده وچونان چراغی روشنگر راه رهروان این هنر اصیل بوده اند این انجمن حیات خود را مدیون تلاشهای این استاد گرانمایه دانسته و سعادت و طول عمر ایشان را از خداوند خواهان است.

     



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()

       1   2   3   4   5      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شاندل و دکتر علی شریعتی
    گاهی فقط گاهی......
    و تو چون مصرع شعری زیبا
    مریم نازم
    [عناوین آرشیوشده]

    About Us!
    از روی پلک شب
    حسینی
    دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش تعارف که نداریم ... نوشته های من سرگذشت کلمات پریشان و سرگردانیست که ترکیبشان خزعبلاتیست که قرار نیست در هیچ کجای تاریخ ماندگار شوند. دل و مغزم میترکند و انگار تمام چیزهایی که یاد گرفته ام هیچکدامشان به هیچ کاری نمی آیند. خوش خیال بودم ... فکر میکردم که یاد گرفته ام «خوب» را میشود با نشانه ها و علامتها پیدا کرد. لحظه های عمر را به دنبال نشانه ها و کشف آنها گذراندم تا «خوب» را پیدا کرده باشم. پرنده ای که رد میشد... بادی که میامد و بارانی که نمی آمد. ابرها، برگها ... اما ...حالا به «خوب» و «بد» شک کرده ام. به تمام علامتها و نشانه ها مشکوک شده ام. به خیر و شر بودنشان. به همه راهها و مسیرهای رفته و نرفته. به همه تجربه ها و پندهایی که برای یاد گرفتنشان عمری گذشت. پشیمان نیستم. فقط کاش میفهمیدم. اگر میفهمیدم، چیزی که به نظر ما خیر و برکت و سلامته، همون چیزیست که برای خدا و سرنوشت این دنیا خیر و درسته... اونوقت اینهمه روزها حرام نمیشدند. تورا به خدا برای خودمان دعا کن که خواسته های «خیر» ما همان خواسته های «خیری» باشد که روح جهان خواسته.
    Link to Us!

    از روی پلک شب

    Hit
    مجوع بازدیدها: 24637 بازدید

    امروز: 6 بازدید

    دیروز: 5 بازدید

    Day Links
    دانلود فول آلبوم فریدون اسرایی [11]
    دریـاى عـرفـان [29]
    مفتاح الفلاح [24]
    سایت معروف بچه های قلم [5]
    بانک صوت و فیلم مذهبی [5]
    [آرشیو(5)]


    Archive


    آرشیو نامه

    links
    سرزمین ICT

    In yahoo

    یــــاهـو

    Submit mail