سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجلس حکمت، نهالستان فضلاست . [امام علی علیه السلام]
از روی پلک شب
|| مدیریت || شناسنامه || پست الکترونیــک ||  RSS  ||  Atom  ||
آخرین جرعه جام

حسینی ::یکشنبه 88/6/15 ساعت 11:0 صبح

Click to view full size image

همه می پرسند

چیست در همهه دلکش برگ          چیست در بازی آن ابر سپید

روی این آبی آرام بلند

که تو را می برد اینگونه به ژرفای خیال

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها          چیست در کوشش بی حاصل موج          چیست در خنده جام

که تو چندین ساعت مات و مبهوت

به آن می نگری نه به ابر نه به باد نه به برگ          نه به این آبی آرام بلند          نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام          نه به این خلوت خاموش کبوتر ها

من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر

رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در دامن کوه

صحبت چلچله ها را با صبح

بغض پاینده مستی را در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

همه را می شنوم      می بینم

من به این جمله نمی اندیشم          به تو می اندیشم          ای سرا پا همه خوبی و وفا            تک و تنها به تو می اندیشم

همه وقت       همه جا             من به هر حال که باشم به تو می اندیشم              تو بدان این را تنها تو بدان          تو بیا،تو بمان با من تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب

من فدای تو            به جای همه گل ها تو بخند

تو بگیر     تو ببند      تو بخواه

پاسخ چلچله ها را تو بگو              قصه ابر و هوا را تو بخوان

تو بمان با من تنها تو بمان 

در دل ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست

آخرین جرعه این                    جام تهی را              تو بنوش......!     

 

Click to view full size image



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته های دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    شاندل و دکتر علی شریعتی
    گاهی فقط گاهی......
    و تو چون مصرع شعری زیبا
    مریم نازم
    [عناوین آرشیوشده]

    About Us!
    از روی پلک شب
    حسینی
    دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش تعارف که نداریم ... نوشته های من سرگذشت کلمات پریشان و سرگردانیست که ترکیبشان خزعبلاتیست که قرار نیست در هیچ کجای تاریخ ماندگار شوند. دل و مغزم میترکند و انگار تمام چیزهایی که یاد گرفته ام هیچکدامشان به هیچ کاری نمی آیند. خوش خیال بودم ... فکر میکردم که یاد گرفته ام «خوب» را میشود با نشانه ها و علامتها پیدا کرد. لحظه های عمر را به دنبال نشانه ها و کشف آنها گذراندم تا «خوب» را پیدا کرده باشم. پرنده ای که رد میشد... بادی که میامد و بارانی که نمی آمد. ابرها، برگها ... اما ...حالا به «خوب» و «بد» شک کرده ام. به تمام علامتها و نشانه ها مشکوک شده ام. به خیر و شر بودنشان. به همه راهها و مسیرهای رفته و نرفته. به همه تجربه ها و پندهایی که برای یاد گرفتنشان عمری گذشت. پشیمان نیستم. فقط کاش میفهمیدم. اگر میفهمیدم، چیزی که به نظر ما خیر و برکت و سلامته، همون چیزیست که برای خدا و سرنوشت این دنیا خیر و درسته... اونوقت اینهمه روزها حرام نمیشدند. تورا به خدا برای خودمان دعا کن که خواسته های «خیر» ما همان خواسته های «خیری» باشد که روح جهان خواسته.
    Link to Us!

    از روی پلک شب

    Hit
    مجوع بازدیدها: 24670 بازدید

    امروز: 1 بازدید

    دیروز: 13 بازدید

    Day Links
    دانلود فول آلبوم فریدون اسرایی [11]
    دریـاى عـرفـان [29]
    مفتاح الفلاح [24]
    سایت معروف بچه های قلم [5]
    بانک صوت و فیلم مذهبی [5]
    [آرشیو(5)]


    Archive


    آرشیو نامه

    links
    سرزمین ICT

    In yahoo

    یــــاهـو

    Submit mail